کی میدونه؟:)

ساخت وبلاگ

صبح از خواب با صدای خواهرم بیدار شدم ...ک به بچه میگفت خاله رو بیدار کن بستنی بخورین

بیدار شدم گفت ...بادکنکاشو واسش باد کن ...هنوز تو رخت خواب توی حال بودم و گیج گیج ..بچه رو کشیدم تو بغلم و سریع رفت ...بادکنکاشو و بستنیارو ک تو ی پلاستیک بودن اورد

خواهرمم رفت:)

پوشکشو عوض کردم بهش بستنی دادم ...یکم غذا خورد ...تابو وصل کردم ب بارفیکس دم دره اتاق و هلش دادم و بازی کردیم ...

دیگه خواب بهم چیره میشد ...شب قبل نخوابیده بودم ...ولی دیدم مستر خوابیده بود ... منتظر نمونده برگردم و افلاین  ...بود دیشب ... پیامای صبح بخیرشو دیدم ...ولی افلاین بود بازم ...


یه اس ام اس رسید که ما حرکت کردیم:)))

من:|

هیچ کاری نکردم هنوز و الهی قربون مامانمم برم یکیه بدتر از من:/


خواهرم زنگ زده ...

خواهر زاده م گوشیو گرفته میپرسه شلوار کردی خریدی:)))))


خدایا هر جا هستن سلامت برسن 

سفرشون اروم باشه و اذییت نشن :)

هم مواظب ابجیم هم مواظب اون باش:)

میخوام گوشی مامانو بردارم و بهش پیام بدم کجاس دقیقا ...

خدااا بی شارژیو برا هیچ مسلمونی نیار

البته تمیز شدن این خونه رو خدا از سر من بگردونه

عشق من:*...
ما را در سایت عشق من:* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : droutine-life6 بازدید : 234 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 2:22