شب عروسی به خواهرم گفتم دسته گلت رو پرتش کن ...گفتش نه خراب میشه کلی پولشو دادم:)
گفتم الان اخره شبه واسه چی میخوایش اخه :/
و دیگه پی گیر نشدم ...
قبل رفتنش به شهر شوهرش گذاشته بودش تو دکوری و درشم بسته بود:)
و گل ب جای خشک شدن کپک زده
زنگ زدم بهش گفتم بفرما پرتش نکردی کپک زد.
گفت خب نمیدونستم ک کپک میزنه ..
گفتم خب کپکم نمیزد خشک و میشد و در اخر نابود میشد
اخرش ک جی میتونستی فوقش یه خاطره . خوب برا ی نفر بسازی:)
داستان ما ادماست ...ک اگه خیرمون ب کسی نرسه .. یا اینکه ...
یه خاطره خوب برا بقیه نسازیم ک ممکنه ی اسیبی بهمون برسه ...
یا برامون جبران نکنن خودمون کپک میزنیم ... و کپکم نزنیم اخرش ک چی ؟
یه روز تموم میشیم
برچسب : نویسنده : droutine-life6 بازدید : 217